|
سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:داستان , زیبا , داستانک , شاعر , باران , شاملو , مصدق , اخوان, :: 1:44 :: نويسنده : Sajjadkation
شاعر بي پول يک شب نصرت رحماني وارد کافه نادري شد و به اخوان ثالث گفت : من همين حالا سي تومن پول احتياج دارم . اخوان جواب داد : من پولم کجا بود ؟ برو خدا روزي ات را جاي ديگري حواله کند. نصرت رحماني رفت و بعد از مدتي بر گشت و بيست تومان پول و يک خودکار به اخوان داد . اخوان گفت اين پول چيه ؟ تو که پول نداشتي . نصرت رحماني گفت : از دم در ؛ پالتوي تو رو ورداشتم بردم پنجاه تومن فروختم . چون بيش از سي تومن لازم نداشتم ؛ بگير ؛ اين بيست تومن هم بقيه پولت ! ضمنا، اين خودکار هم توي پالتوت بود
ميرسونمت يک شب که باران شديدي ميباريد پرويز شاپور از شاملو پرسيد : چرا اينقدر عجله داري ؟ شاملو گفت : مي ترسم به آخرين اتوبوس نرسم . پرويز شاپور گفت : من ميرسونمت . شاملو پرسيد : مگه ماشين داري ؟ شاپور گفت : نه ! اما چتر دارم
مراعات همسر همسر حميد مصدق -لاله خانم - روي در ورودي سالن خانه شان با خط درشت نوشته بود: حميد بيماري قلبي دارد . لطفا مراعات کنيد و بيرون از خانه سيگار بکشيد . خود حميد مصدق هم ميآمد بيرون سيگار ميکشيد و ميگفت : به احترام لاله خانم است ![]()
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:عکس , عشق , زیبا , قشنگ , جالب , رومانتیک,عاشقانه,تصویر,دختر,پسر,کفش,گیتار, :: 14:55 :: نويسنده : Sajjadkation
![]()
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:عکس , عشق , زیبا , قشنگ , جالب , رومانتیک,عاشقانه,تصویر,دختر,پسر,کفش,گیتار, :: 14:50 :: نويسنده : Sajjadkation
چند روز پیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم . پس از انتخاب شیرینی ، برای توزین و پرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم.......... ادامه مطلب ... ![]()
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:عکس , عشق , زیبا , قشنگ , جالب , رومانتیک,عاشقانه,تصویر,دختر,پسر,کفش,گیتار, :: 14:46 :: نويسنده : Sajjadkation
واقعا که...... ادامه مطلب ... ![]() ![]() |